جریان شیوا
يكشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۰۴ ق.ظ

دیروز و دیشب کشیک بودم. خوشبختانه بخشها بعلت پر بودن ظرفیت مریض نگرفتن. من هم بیکار بودم رفتم اورژانس که هم کمکی به سال یک و دو کرده باشم و هم شاید چند نفرو ترخیص کنم.
بیمارانی بودن که بیشتر از پنج روز در اورژانس مانده بودن و تخت بستری نبود. خلاصه تعدادی را مرخص کردم و تعدادی را ویزیت مجدد و مورد جالب یک آقایی میانسال بود که وسط میگشت. بخاطر هماتوم مری بستری زده بودن اما سرحال بود. نه قابل ترخیص و نه اینکه تخت خالی باشه.اومده میگه «شیوا» میخوام. میگم یعنی چی؟ میگه مشکل دارم. منم میبینم سرحاله توجه زیادی نمی کنم و بیشتر مشغول بیماران مشکل دار میشم. آخرش گفتم پرونده تو بیار ببینم چی می خوای.
دیدم یبوست هم داره. شربت لاکتولوز نوشتن تو اورژانس موجود نبود و این بدبخت «شیاف» برای یبوستش میخواد و میگه «شیوا» میخوام.
خلاصه براش یک شیوا دادیم رفت پی کارش
- ۹۶/۱۱/۰۱