وبلاگ شخصی دکتر علی خداپرست

محلی برای نوشتن خاطرات، عقاید و مطالبی که به نظرم جالب می آیند

وبلاگ شخصی دکتر علی خداپرست

محلی برای نوشتن خاطرات، عقاید و مطالبی که به نظرم جالب می آیند

۱۵
بهمن

چند روز پیش بود وقتی وارد لابی ساختمان میشدم، نگهبان یا لابی من در مورد مشکلات پزشکی خانمش سوال کرد. خواستم مدارکش را بیاره تا ببینم. خانم ظاهرا مادرزادی تک کلیه بود. کمردردهایی هم داشته که به پزشک مراجعه و متاسفانه پزشک مورد نظر که متخصص هم بوده گفته است که باید اوزون تراپی کند. چندین و چند جلسه رفته و آمده و 11میلیون خرج کرده و وقتی پولش تمام شده و طبیعتا هیچ نتیجه ای هم ندیده است، پزشک مورد نظر گفته برو پیش متخصص کلیه دیگه به من مربوط نیست و حتما درد از کلیه ات است.
لازم به ذکر که اوزون تراپی یکی از شیادی های متاسفانه جامعه پزشکی است که هیچ جایگاهی در درمان هیچ بیماری ندارد. مثل زالو درمانی و حجامت و هومیوپاتی و سایر کارها، نوعی سوءاستفاده و خالی کردن جیب بیماران است.
هدف ازنوشتن این مطلب اینکه فریب شیادان را نخورید . حالا درسته بعضی پزشکان بعلت درآمد کم دست هر کاری می زنند اما خالی کردن جیب یک نگهبان ساختمان که در سن بازنشستگی شب تا صبح در سرمای زمستان برای چند صد تومان در ماه کشیک میده واقعا کار غیر اخلاقی است و نمی دانم چطور میتوان چنین پولی را خورد.

  • علی خداپرست
۰۵
بهمن

مدتها از آخرین باری که مطلبی نوشته بودم می گذره. در این مدت دو ساله فوق تخصص نفرولوژی را به پایان رسانده و بورد فوق تخصصی را اخذ کردم و اکنون آماده شروع طرح ضریب کا فوق تخصص هستم. تعدادی از پستهای قدیمی این وبلاگ را بجز آنهایی که مطالب علمی داشتند پاک کردم و از این به بعد با مطالب جدیدتر از خاطره گرفته تا مطالب علمی ، مجددا فعالیت خواهم کرد.

این پست تقریبا نقطه عطفی در این وبلاگ قدیمی است. به امید اینکه مطالب جدیدتر مفید باشند.

علی خداپرست 1400/11/05

  • علی خداپرست
۰۳
آذر

امروز نقطه عطفی در زندگی علمی و حرفه ای من می باشد. به لطف خدا در امتحان و مصاحبه ورودی رشته فوق تخصصی نفرولوژی در دانشگاه ایران پذیرفته شدم و از این پس رزیدنت فوق تخصصی نفرولوژی خواهم بود. البته این روزها هم اینترنت ایران قطع است و امکان دسترسی به هیچ سایت و شبکه اجتماعی وجود ندارد. بهرحال این خاطره هم ثبت میشود به تاریخ 98/9/3 که اولین روزی است که رزیدنت نفرولوژی هستم.

  • علی خداپرست
۰۹
مهر

کمردرد یکی از شایعترین مراجعات پزشکی می باشد و میتوان گفت اغلب انسانها در طول زندگی خود این مشکل را تجربه کرده اند که خوشبختانه اکثر مواقع کوتاه مدت و گذرا بوده است ولی گاهی هم طولانی و طاقت فرسا میشود.
علل بسیار بسیار فراوانی برای کمردرد وجود دارند. از فشار روی ساختمانهای حساس به درد (مثل انجام کار سنگین) گرفته تا بیماریهای عفونی و روماتولوژیک و سرطانها و پوکی استخوان و شکستگی و آرتروز  و و و

در اینجا فرصت بحث در مورد علل متنوع کمردرد نیست فقط نگاهی اجمالی داریم به دو نوع کمردرد حاد و مزمن و اینکه چه داروهایی میشود استفاده کرد. چون متاسفانه اغلب پزشکان هم

  • علی خداپرست
۰۹
مهر

هیپوتیروئیدی یا کمکاری تیروئید مبحث مفصلی است که هاشیموتو یکی از انواع آن می باشد. کم کاری تیروئید میتواند مادرزادی، اکتسابی ، در اثر درمانهای دارویی یا جراحی یا علل دیگر باشد. اما آنچه که اینجا مورد نظر ما است، تیروئیدیدت هاشیموتو است.

علت بیماری هاشیموتو یک اختلال ایمنی (اصطلاحا اتوایمیون) است. در اختلالات اتوایمیون ، ایمنی بدن بافت یا بافتهایی از بدن را غریبه تلقی کرده و علیه آنها آنتی بادی می سازد تا آن را نابود یا از کار بیاندازد. در هاشیموتو این آنتی بادیها علیه تیروئید ساخته میشوند.

هاشیموتو در ابتدا ممکن است مدتها و سالها بصورت ساب کلینیکال (یعنی علایم ندارد و آزمایشات مختصری مختل است) باشد که با پیشرفت بیماری بافت بیشتری از تیروئید تخریب شده و کم کم علامتدار میشود.
لازم به ذکر است که خود بیماری هاشیموتو در صورت درمان ، بیماری خطرناکی نیسست و فرد میتواند زندگی نرمال داشته باشد.

  • علی خداپرست
۱۶
شهریور

  • دیابت چرا به وجود می آید؟
    دیابت دو علت عمده دارد. یکی کمبود یا فقدان انسولین (دیابت نوع ۱) و دیگری مقاومت به انسولین (دیابت نوع ۲) البته انواع ژنتیکی و مادرزادی و Moody هم هستند که چون شایع نیستند به ذکر آنها نمی پردازم.

  • آیا ممکن است دیابت بهبود یابد؟
    در مورد دیابت ۲ (مقاومت به انسولین) اگر شدید نباشد، ممکن است با کاهش وزن و رژیم و ورزش بشود قند خون را نرمال کرد در حدی که نیاز به دارو نباشد. اما در مورد دیابت نوع ۱ (فقدان انسولین) این غیر ممکن است و باید انسولین استفاده شود

  • من دیابت نوع ۱ دارم. آیا امکان دارد که بجای انسولین از قرص استفاده کنم؟
    خیر چنین چیزی ممکن نیست. باید از انسولین استفاده شود وگرنه خطر مرگ و کتواسیدوز دیابتی وجود دارد.

  • آیا گیاه درمانی و طب سنتی میتواند در بهبود دیابت موثر باشد؟
  • علی خداپرست
۱۶
شهریور

در مورد تنظیم قند خون فردی که باید انسولین تزریق کند، باید خود فرد آگاهی و اطلاعات کافی در مورد انسولینها و وضعیت جسمانی خود داشته باشد. چراکه اگر خود فرد تلاش نکند، حتی اگر هرروز هم پیش متخصص برود ، نمیشود قند خون را بطور مطلوب تنظیم کرد. چون وعده های غذایی و فعالیت فرد هر روز و هر ساعت ممکن است متفاوت از قبل باشد.
بطور خلاصه و قابل فهم برای عموم اگر بخواهم بیان کنم، معمولا برای تنظیم قند خون ترکیبی از انسولین کوتاه اثر و بلنداثر داده میشود.  بعضی از انسولینها هم هستند که بصورت مخلوط ارائه میشوند و برای کسانی مناسب است که پذیرش مناسبی ندارند و آموزش پذیری پایینی دارند.
انسولینهای طولانی اثر عبارتند از:
– لانتوس = گلارژین = آبازاگلار
– لومیر = دتمیر
– NPH

انسولینهای کوتاه اثر عبارتند از:
– نوورپید = آسپارت
– آپیدرا = گلولیزین
– رگولار

انسولینهای ترکیبی عبارتند از:
– نوومیکس
– انسولین ۳/۷

مطالبی که در زیر آورده میشوند در مورد انسولینهای قلمی (غیر از نوومیکس) می باشد. سایر انسولینها مثل NPH و ۳/۷ و نوومیکس در شرایط خاصی تجویز می شوند و کنترلش برای بیمار سختتر است و بهتر است پزشک آن را تغییر دهد.

  • علی خداپرست
۱۰
شهریور

بلاخره با یاری خداوند، شاخ بورد تخصصی را هم که مثل کوهی جلویمان بود شکستیم. در طی سه سال گذشته فقط یک نفر از دانشگاه ما از بودر قبول شده بود که باعث تضعیف روحیه شده بود که بورد فقط برای دانشگاههای تهران و مادر است و ماها نمی توانیم و از این حرفها. بروبچ ما عزمشان را جزم کردند که باید بورد بگیریم و در طی شش ماه گذشته که خدا نصیب سگ و کافر هم نکند، هیچ زندگی نداشتیم از کله سحر تا شب در کتابخانه. برای من وضع مشکلتر بود چون تا ظهر بچه (آراد) را نگه می داشتم و بعد از ظهر خانم تحویل میگرفت و تا به کتابخانه برسم میشد ساعت ۳:۳۰ و با بیخوابی و خستگی و هرطور بود ادامه دادیم. همین شرایط برای یکی از خانم دکترهای همکلاسی نیز صادق بود که یک بچه کوچولو داره و نتوست اصلا کتابخانه بیاد.
خلاصه امتحان را دادیم و در تمام مراحل کتبی و شفاهی و کامپیوتری در رقابت با تهرانیها که همیشه معمولا سوال دارند و دستشان در تقلب باز است، تونستیم موفق شویم و طلسم سه ساله دانشگاه را بشکنیم. ۵ نفر قبولی بورد داشتیم که من هم یکی از آنها بودم. دو نفر دیگر به خاطر مشکلات خانوادگی نتوانسته بودند بخوانند منجمله فوت نابهنگام مادر دوست عزیزمان که حدود دو ماه قبل از امتحان اتفاق افتاد وگرنه شاید نتیجه از این هم بهتر میشد.

جا داره از همسر مهربانم که در این چهارسال مشوق و راهنمایم بوده و تمام سختیهای زندگی سگی رزیدنتی را تحمل کرده اند تشکر کنم. بخصوص در ۶ ماه گذشته که با حمایت کامل روحی و روانی و صرفنظر کردن از هر گونه تفریح و گردش و حقوق اولیه انسانی کمک کرد که در سخت ترین امتحان کره خاکی به موفقیت برسم.

 

خلاصه از دیروز آزاد هستم و انشالله فعالیتهای مجازی هم بزودی افزایش پیدا میکنه.

  • علی خداپرست
۲۸
اسفند

میگن آدم وقتی می میره تمام خاطرات زندگیش در یک لحظه جلوی چشماش میاد. دیشب آخرین کشیک رزیدنتی ام بود و چنین حسی را از خاطرات چهار سال گذشته داشتم. باران سیل آسایی می بارید و آب گرفتگی در اغلب خیابانها بود. ساعت ۹ شب رسیدم سر کشیک. از ورودی کارکنان که وارد شدم، هر قدم که می گذاشتم، خاطرات چهار سال جلوی چشمام رژه میرفت از روزی که اولین بار وارد بیمارستان شدیم و هنوز راه پاویون را هم بلد نبودم تا خود امروز . یادمه اولین روز که اومدیم گفتن برنامتونو نوشتیم و امروز کشیک هستی و هنوز لباس و دمپایی هم نیاورده بودم و یاعلی گفتیم و کشیک آغاز شد. چه روزهای سختی بود. خدا سال اولی را نصیب گرگ بیابان هم نکند. از جلوی درب قدیمی اورژانس می گذرم. الان دیگه اورژانس نیست و به درش زنجیر و قفل زده اند. از پشت در میله ای اش که مثل درب زندان در فیلمها است نگاهی به داخل می اندازم. تاریک است و بوی نم و باران را حس میکنم. اما خودمو و همقطارها و همکارامو مثل فیلم می بینم که با چشمهای ورم کرده و قرمز از فرط خستگی و بی خوابی در تکاپو هستیم.

سوار آسانسور میشم. هنوز همان آهنگ دیرام دام دام چهارسال قبل را پخش میکنه و باز با شنیدن آهنگ یاد روزهایی میفتم که در آسانسور بالا و پایین رفتم. از رفتن سر مریض بدحال و CPR گرفته تا شب های تحویل سال نو که با سایر دوستان کشیک در آسانسور خل بازی درآوردیم و سلفی می گرفتیم . . . ادامه دارد

  • علی خداپرست
۲۳
بهمن

اکنون برای طرح یکماهه در پلدشت هستم. شهری در مرز بین ایران و نخجوان. شهر کوچک و دنجی است. ظاهرا پزشک متخصص داخلی این مرکز مرخصی زایمان است و من هم باالاجبار به این شهر معرفی شدم. دوستانی که ماههای قبل طرح بودند حداکثر چند روز طرح رفتند ولی از شانس بد من مجبورم حداقل ۲۰ روز اینجا باشم.  بدشانسی از این جهت که اکنون وقت درس خواندن و آمادگی برای بورد و گواهینامه تخصصی است نه کار کردن ، آنهم مفت.
خاطرات جالبی را اینجا با خانواده دارم. من جمله در زمینه کار. از موارد جالب و عجیب اینجا اینکه بیماری تب الت حالت اپیدمی دارد (نه اندمی) هرکسی را میبینم تب مالت دارد. حالا جزو درخواستهای روتین آزمایشگاهی ام شده و برای هر کسی CBC مینویسم درکنارش آزمایش تب مالت هم مینویسم. میخواهم با مسئولین شبکه بهداشت اینجا صحبت کنم تا فکری به حال دامهای آلوده این ناحیه بکنند که مطمئنا منشا آلودگی آنها هستند.

از خیابان شهر، آنسوی مرز که معادل شهر شاهتختی جمهوری خودمختار نخجوان است دیده می شود. متاسفانه اعتبار پاسپورتم تمام شده وگرنه همراه خانواده سری به آنسوی مرز می زدیم. شهر مرزی ماکو در فاصله یک ساعتی از اینجاست که ظاهرا شهری بزرگتر و پررونق تر از اینجاست. تصمیم دارم در طی هفته بعد سری به آنجا هم بزنم و انشالله در مورد آنجا هم می نویسم.

  • علی خداپرست
۱۴
آبان


اکنون شروع فصل آنفلوانزا است و بسیاری در مورد واکسن آنفلوانزا سوال می پرسند. وقتی مطب کار می کردم تعدادی باورهای غلط در مورد واکسن آنفلوانزا هم میدیدم. مثلا یکی می آمد و میگفت میخوام از واکسنهایی به بچه ام بزنم که وقتی میزنن تا یکسال سرماخوردگی نمی گیرد و از این قبیل حرفها.

حقیقت این است که بیماری آنفلوانزا با سرماخوردگی فرق دارد و دو ویروس کاملا جداگانه هستند و تصور اینکه با تزریق واکسن جلوی سرماخوردگی را میشود گرفت، تصور اشتباهی است. مثل این است که بگویید واکسن سل میزنم که وبا نگیرم. خود آنفلوانزا هم گونه های (سوشهای) متعددی دارد و حتی سال به سال تغییر ژنتیک می دهد و ممکن است واکسنی که علیه یک گونه واکسن ساخته شده است روی گونه ای دیگر کارآیی کامل نداشته باشد.

بهرحال تزریق واکسن برای افراد خاصی قویا توصیه می شود. چراکه ابتلا به آنفلوانزا می تواند برای برخی افراد ضعیف مثل سالمندان و مادران باردار و بیماران با بیماری مزمن کشنده باشد.

در زیر اطلاعاتی در مورد این واکسن را جهت مزید اطلاع می آورم.

 

واکسن آنفولانزا چیست و موارد مصرف آن کدامند؟

  • علی خداپرست
۰۹
آبان

برخی از اهالی شبه‌علم از نام “طب سنتی” یک سوءاستفاده‌ی رندانه می‌کنند:

طوری جلوه می‌دهند که انگار دو نوع طب وجود دارد: طب مدرن و طب سنتی. و گویی که هر کدام از این دو نوع طب، مبانی و اصول و نظریه‌ها و روش‌های خود را دارند و برخی بیماری‌ها را این بهتر درمان می‌کند و برخی دیگر را آن!
این ادعا به کلی نادرست است. واقعیت این است که تنها یک طب و پزشکی معتبر وجود دارد که به کار بستن آن از نظر اخلاقی روا و مجاز است: طب مبتنی بر شواهد (Evidence-based Medicine) که البته محصول دوران مدرن است.
بگذارید چند مثال بزنم:
· آیا می‌توان دو جور “جغرافی” را تصور کرد؟ جغرافی مدرن (یعنی همین نقشه‌ها و دانشی که محصول ماهواره‌ها و GPS و خلاصه علم و فن‌آوری جدید است) و جغرافی سنتی (یعنی جغرافی مبتنی بر نقشه‌های قدیمی که در موزه‌ها موجودند). آیا کسی می‌تواند در کنار دانشکده‌ی جغرافی مدرن، یک دانشکده‌ی جغرافی سنتی تاسیس کند و در آن به جای فن‌آوری جدید از نقشه‌ها و کتاب‌های جغرافی سنتی استفاده کند و آدم‍ها – و ماشین‌ها و شرکت‌های هواپیمایی و کشتیرانی – هم اختیار داشته باشند که برای انتخاب مسیر خود یکی از دو روش فوق را انتخاب کنند؟

  • علی خداپرست
۰۸
آبان

اکنون فصل سرماخوردگی است و می خواهم چند سطری برای اصلاح فرهنگ و تفکرات غلط در مورد این بیماری بنویسم.
هفته ای یک روز در کلینیک دانشگاه شیفت می مانم و تمامی مراجعین که دانشجویان هستند و می بینم که به اندازه حتی فرد بی سواد هم در مورد سرماخوردگی اطلاعات ندارند. می گویند دکتر تا پنی سیلین نزنی خوب نمیشم. میگم عزیزم بیماری شما ویروسی است و پنی سیلین جایی نداره. می گویند هر وقت از بچگی اینطور میشم دکتر پنی سیلین میده. جواب میدم همیشه اشتباه کرده اند.
دیگری می آید که پسفردا امتحان دارم لطفا یک پنی سیلین بزن زود خوب بشم. برایش می گویم 

  • علی خداپرست
۰۹
مهر

امروز مهر سال سه را تحویل دادم و مهر سال چهار گرفتم. چه روزها و چه شبها و چه کشیکها و چه مشاوره هایی که با این مهر سپری کردم. سال سه برای من سال پرکاری بود. بخصوص اینکه چیف رزیدنت هم بودم و مسئولیتهای عدیده و زحمتهای مکرر. بهرحال خوب یا بد تمام شد و مهر سال سه هم فقط تصویری ازش بر جا ماند و خاطراتش.

امیدوارم در طی مسئولیتم کسی را نرجانده باشم و خاطرات خوبی از خودم بر جای مانده باشد.

  • علی خداپرست
۱۱
بهمن
کمی پیش رفتم بخش سوختگی مشاوره ببینم. یک پیرزن ۹۰ ساله که سوخته و فشارش کنترل نمیشه. قلب هم دیده باز فشارش کنترل نشده و مشاوره نفرو دادن.
درحالیکه مریضو میبینم، آوردن داروهاشو بدن، همراهش از کمد کنارش چندتا بطری درآورده از یکیش یک لیوان عرق بیدمشک+ ندونستم چی چی پر کرده که داروشو با اون بخوره. میگه برای قلبش خوبه.
میگم حاج خانم اگر من یک لیوان از این عرقو بخورم، پامیشم جلوی باغ گلستان، سینی مس و زنجیر پاره میکنم. حالا خوبه فقط فشارت بالاست.
بطری هاشو گرفتم دادم دست نرس که دیگه بهش ندن و یه کم هم داروهاشو دستکاری کردم و اومدم.
تجربه جالبی شد که باید کمد مریضا رو هم گشت. شاید چیزی میخوره که آفتافا بر میداره تو همه درمانها.
  • علی خداپرست
۰۱
بهمن
دیروز و دیشب کشیک بودم. خوشبختانه بخشها بعلت پر بودن ظرفیت مریض نگرفتن. من هم بیکار بودم رفتم اورژانس که هم کمکی به سال یک و دو کرده باشم و هم شاید چند نفرو ترخیص کنم.
بیمارانی بودن که بیشتر از پنج روز در اورژانس مانده بودن و تخت بستری نبود. خلاصه تعدادی را مرخص کردم و تعدادی را ویزیت مجدد و مورد جالب یک آقایی میانسال بود که وسط میگشت. بخاطر هماتوم مری بستری زده بودن اما سرحال بود. نه قابل ترخیص و نه اینکه تخت خالی باشه.
اومده میگه «شیوا» میخوام. میگم یعنی چی؟ میگه مشکل دارم. منم میبینم سرحاله توجه زیادی نمی کنم و بیشتر مشغول بیماران مشکل دار میشم. آخرش گفتم پرونده تو بیار ببینم چی می خوای.
دیدم یبوست هم داره. شربت لاکتولوز نوشتن تو اورژانس موجود نبود و این بدبخت «شیاف» برای یبوستش میخواد و میگه «شیوا» میخوام.
خلاصه براش یک شیوا دادیم رفت پی کارش
  • علی خداپرست
۲۴
دی

این یک ماه را که در درمانگاه غدد بودم درکنار تجربه جدید، شاهد موارد عجیب و حاکی از عدم وجود فرهنگ در مورد مراجعه به پزشک و موقعیت پزشک متخصص و فوق تخصص بودم.

نوبت گرفتن از کلینیک دانشگاه برای فوق تخصص ممکنه ماهها طول بکشه.
حالا یکی میاد و دفترچه شو میده میگه میخوام چکاپ بشم. عمه ام تیروئیدش پرکاره. آخه مردک برای چکاپ باید بیای درمانگاه فوق تخصصی؟ کسانی با مشکل نازایی و تومور و . . . دو ماهه نتونستن نوبت بگیرن که امثال تو بیان برای چکاپ؟!

نمونه دیگر: درمانگاه استاد مهدیزاده هستم. میبینم خانمی اومده با دیابت. میگم من شما رو چند روز پیش ندیدم؟ میگه چرا اومده بودم درمانگاه استاد محمدی. میگم هنوز یک هفته نشده چرا اومدی اینجا؟
میگه حالا اومدم ببینم این یکی دکتر چی میگه؟!
تعجب میکنم چطور میتونن از چند استاد که نوبت گرفتن از آنها کار حضرت فیل است، همزمان نوبت بگیرن و ببان حقوق سایر بیماران را که به این خدمات نیاز دارند زیر پا بگذارند.
اصلا قند خون میشه توسط یک پزشک عمومی هم بخوبی کنترل بشه. در حالیکه سه چهارم وقت درمامگاههای فوق تخصصی برای کنترل قند و تیروئید سپری میشه.

ای کاش رسانه ها و سیستم آموزش و پرورش و دانشگاهی در این موارد فرهنگ سازی می کردند.





  • علی خداپرست

هفته ای که گذشت دو روز تعطیل بود و با خانواده گفتیم سری به تبریز بزنیم و علاوه بر گرفتن عینک طبی جدید، یک گردشی هم در شهر داشته باشیم. پنجشنبه شب در حال بازگشت به ارومیه بودیم که از کمی مانده به ورودی شهر متوجه شدم یک پراید افتاده دنبالمان و بعضا صدای لاستیکهاش میاد و . . . چند بار حتی کم موند بخوره به جدول. فکر کردم یا شیشیه ایه یا مست و بعد از ورود به ارومیه کشیدم کنار که رد شود. با کمال تعجب دیدم رد نمیشه. سرعت را خیلی خیلی کم کردم که دیدم یهو پیچید جلوم و نگه داشت و به ما حمله کرد.

  • علی خداپرست

این ماه را در بخش خون هستم. هر چند سال اول اصلا بخش خون نرفته بودم، اما به لطف استاد بخش اونکولوژی آقای دکتر رحیم اصغری که الگوی یک استاد به تمام معنی چه از نظر علمی و چه از نظر شخصیت هستند، بسیاری از توانایی ها را منجمله گرفتن نمونه از مغز استخوان و خواندن لام و . . . را تا حدودی فرا گرفته ام.

امروز مواجهه با یک بیمار، (به قول یکی از دبیران زمان دبیرستان) بسیار منقلبم کرد. یک خانم کرد بسیار جوان حامله (که شاید در این سن بجای ازدواج می باید در حال تحصیل علم می بود) با شک قوی به ALL بستری شده است. حالا برای گرفتن نمونه مغز استخوان برای کارهای تشخیصی مصیبتها داریم. یک انسان اختیار خود را ندارد تا اجازه دهد که کارهای تشخیصی رویش انجام شود و قانونا باید از شوهرش اجازه بگیریم. از وی می پرسیم شوهرت کجاست؟ -شهرستان. تماس گرفته ایم که زود خودت را برسان . ساعت ۱۳:۳۰ اصولا کار شیفت صبح ما تمام میشود و یا باید کشیک را تحویل بگیریم یا به استراحت برویم. خوشبختانه امروز کشیک نبودم و هرچند پست کشیک بودم، از روی دلسوزی تا ساعت ۱۵:۰۰ صبر کرده ایم که آقا شوهر بیاید و رضایتنامه امضا کند.

  • علی خداپرست

دیشب، شبی بود که طی حدود هفتاد و اندی سال ماه از این نزدیکتر به زمین نبوده است. همین منو ترغیب کرد دوربینو بردارم برم پشت بام و از این ابر ماه که در تمام عمرم به این اندازه به زمین نزدیک نبوده بوده عکس بگیرم. این هم عکسی که گرفتم/ برای بزرگتر دیدن تصویر، روی آن کلیک کنید


25 آبان 1395

  • علی خداپرست

تو این ICU ها اوضاعیه. قضیه از این قراره بیمار تخت ۱۱ ICU داخلی بیمارستان طالقانی. بیماریه بخاطر مشکلات ریوی و . . . که دیابت هم داره و بنده حقیر فقیر سراپا تقصیر هم که الان رزیدنت بخش غددم دیابتشو می بینم. قندهای خون بیمار بالای ۵۰۰ – ۶۰۰ بود رفتم و براش با مشورت استاد غدد انفوزیون انسولین گذاشتم. چند روز طول کشیده به کادر ICU حالی کنم وقتی نوشته میشه درصورت BS>200 نیم واحد سرعت انسولین افزوده شود یعنی تا وقتی قند کنترله همونو ادامه بده نه اینکه یکساعت بعدش بیای دوباره کم کنی. خلاصه بعد از کلی آموزش کادر پرستاری قندهای بیمار کنترل شده. سه روز متوالی قند کنترل بوده و با نظر استاد غدد ویزیت روزانه غدد رو قطع کردم. فرداش میبینم اگر اشتباه نکنم ، ویزیت نفرو که برای Cr بالا بیمارو میبینه برداشته دستور عجیبی برای انسولین گذاشته که قندها به هم خورده و اتند ریه دوباره مشاوره نوشته با این متن : “رزیدنت غدد ویزیت روزانه را DC کرده است و قندهای بیمار کنترل نیست” دیگه نمینویسه ویزیت نفرو اومده آفتافا برداشته تو وضع مریض.
دوباره رفتم انفوزیون انسولین گذاشتم . قندها بین ۱۲۰ تا ۱۸۰ کنترله. امروز رفتم دیدم اینبار اتند عفونی اومده انفوزیونو DC کرده و پروتکل انسولین گذاشته. با این استنباط که سرم قندی مریضو قطع کردیم. آخه متخصص عزیز مخ. انفوزیونو که بخاطر سرم قندی نذاشتم. اگر قندش افت کنه در اوردر هست که به ازای هر بار قند زیر ۱۴۰ نیم واحد پایینش بیار تا اگه لازم شد حتی انسولین قطع بشه.

دیگه قاط زدم به نرسه میگم به این دکتراتون بگین ین چه کاریه؟ اگر خودتون میتونین از عهده ش بربیایین که چرا ویزیت روزانه غدد میخوایین؟ اگر نه الان که کنترلش کردیم این چه کاریه هر روز یکی میاد خراب میکنه وضعیت قند مریضو بعد میگه رزیدنت غدد بیا و درستش کن. حالا به غیر از این دوتا یک متخصص بیهوشی هم که مقیم ICU است از طرف دیگه هر روز میاد یه اوردرهایی برای بیمار میذاره.
حالا این وضعیت قند بود. وضعیت آنتی بیوتیک را هم در نظر بگیرید . وضعیت ست آپ ونتیلاتور را و . . . مثلا اتند ریه میاد یک ست آپ میذاره ، بیهوشی میاد تغییرش میده. اتند ریه یک آنتی بیوتیکی میذاره یک پزشک داروساز هم هست میاد تغییری میده بعد اتند عفونی میاد باز هم تغییر میده وضعیت عفونت رو هم که نمیشه به سادگی قند مونیتور کرد.
نهایتا بنظر من عمده ترین چیزی که باعث مورتالیتی و موربیدتی در ICUهامون میشه همین تعداد آشپزهاست که تداخلات کاریشون درنهایت به ضرر بیماره.



مرداد ماه 1354

  • علی خداپرست

با سلام و تشکر از مشاوره . . .
این جمله آغازین پاسخ به مشاوره ها حداقل در بیمارستانهای ما می باشد. نمیدانم شهرهای دیگر هم همینطور است یا خیر. این جرقه را اولین استاد غلام نژاد در ذهن من ایجاد کرد که “تشکر از مشاوره” یعنی چه؟
مگر مشاوره هم تشکر دارد؟ مشاوره یعنی بیمار نیازی به اطلاعات در تخصص دیگر داشته و مشاوره میکنیم که بیمار را بهتر manage کنیم.

اما وقتی مشاورمی آید و با جمله “با تشکر از مشاوره” برگ مشاوره را پر میکند، چنین استنباط مشود که ممنون خیلی حال دادی . انشالله جبران میکنم.
چون که هر مشاوره – هرچند نرخ دقیقشو نمیدانم – حدود ۱۵۰هزار تومان به جیب پزشک مشاور میبرد. و حتی اگر هم پزشک مشاور ته دلش هم خشنود باشد از اینکه مشاوره به نامش خواسته شده، بروز آن مخصوصا بصورت کتبی که آقا خیلی بهم حال دادی ممنون، دور از اخلاق و اصول پزشکی است.

خلاصه امیدوارم این مورد به گوش سایر اساتید هم برسد و از این اصطلاح زننده در مشاورات استفاده نکنند. چون مشاوره بخاطر خدمت به بیمار است نه بخاطر خدمت به همکار و اگر کسی قرار باشد تشکر کند، پزشک مشاوره گیرنده است که باید تشکر کند ته پزشک مشاور.

حالا شاید هم من عوضی میفهمم ؟!؟ الله اعلم


آذرماه 1354

  • علی خداپرست